مرحوم حاج آقا فخر می گفت :
یک روز ، من و یکی از دوستان به نام مرحوم آقای انشایی در خدمت آقا شیخ مرتضی زاهد بودیم .
آقا شیخ مرتضی ، تسبیحش را گم کرده بود و با نگاه و با کشیدن دستش به این طرف و آن طرف ، به دنبال تسبیحش می گشت و به ما هم می گفت : شما این تسبیح مرا ندیدید ؟
ما هم شروع به گشتن و پیدا کردن تسبیح ایشان در اتاق کردیم .
بعد از دقایقی آقا شیخ مرتضی با چشمانی اشک آلود و گلویی بغض کرده فرمود :
« ببینید این امر می تواند به این معنا باشد که مثلاً خداوند می خواهد به من بفرماید که
ای مرتضی ! یک عمر است که ما تو را نگه داشته ایم
و الا تو خودت تسبیحت را هم نمی توانی نگه داری ».
ماخذ: آقا شیخ مرتضای زاهد صفحه: 167- 168
تاریخ : شنبه 93/1/30 | 10:13 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
آخرین مطالب
جستجو
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 98
بازدید دیروز: 86
کل بازدیدها: 807557